سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تحریم یعنی چه؟

پستی که امروز سحری براتون در نظر گرفتم درباره همین تحریم‌های اخیر آمریکاست. البته، این تحریمها و امثال آن از نظر جنگ سایبری و غیره قدمتی طولانی دارند، و چیز جدیدی نیست. اما، اینکه ما قبل از حتی اعمال تحریم‌ها در کشور تنش می‌سازیم، دولت‌هایمان با کیسه می‌آیند و غیره جای بحث دارد.

بحث زیادی هم لازم نیست در این زمینه داشته باشیم. اصلا، همینکه در کتاب‌های تاریخ ما می‌نویسند که جنگ‌ها در ایران معمولا بسیار کم هزینه اتفاق می‌افتند گویای قضیه است. یک شایعه پراکنی می‌کنند و کلی کشور دچار اختلال و تنش می‌شود. تمام شد و رفت. آمریکا میگه نکن، چهار نفر دیگه رو تحریم می‌کنه، کلی قیمت‌ها در راستای اعمال فاصله طبقاتی و فقیرتر کردن ملت پیش میره. از اونطرف هم میگن که ایران که مثلا انقلاب کرده، با یک اشتباه استراتژیک مردم را از اداره کشور حذف کرده است.

حذف شدیم دیگه، اصلا از اول به دنیا نیومده بودیم که بخواهیم پاسخی دربرابر این تنش ها بدهیم.

یک حمله سایبری به پمپ بنزینها، باعث گرانی بنزین و از آن طرف هر تولید دیگه ای در کشور میشه. ماها که عادت کرده ایم، ولی اخیرا مبارزه با استخراج کنندگان، فارکس و دلالان رمزارزها هم به عرصه مبارزاتیمون اضافه شده. یعنی از جانب پدرانمون هم به روش زندگی در این شرایط عادت کرده باشیم این دیگه جدیده.

تحریم هم بلد نیستیم بکنیم. هرچه آید خوش آید. یکی اون بالا نشسته، چوب دستش گرفته. بهمون میگه بکن نکن.

در اومدن از زمان رضا شاه و شایدم قبل تر. با عشایر و روستایی ها با هواپیما و سلاح‌های نظامی درافتادن. دیگر کتاب شاهنامه بین عشایر قدغن شد. زندگی عشایری و روستایی رو دچار اختلال کردن. یک رضاخان بود و طرح اسکان اجباری عشایر!

بعد از اون نقشه داشتن برای حذف حکومت خان خانی. یک رضاخان برای کل مملکت کافی بود. گفتند رعیت بیچاره باید پا بگیره. خان که کشاورز حرفه‌ای در زمان خودش بود و نظام توزیع کشاورزی در دستش بود، تبدیل شد به مرد ظالمی که همه آن را می‌شناسند. اصلا خان خوب نداشته‌ایم. اگرچه میگفتن که خان خوب هم ممکن بوده باشد، ولی ما که ندیدیم. همه بد و سیاه بودند. رعیت بیچاره، شد داستان پرطرفدار پس از باران در دهه هشتاد شمسی.  هنوز هم هستن. الآن نگاه میکنی شمالی ها کسب و کارشون خیلی مستقله. زنان مستقلی دارند، اما ببینید چقدر فیلم سیاه فقط همین دهه اخیر اونجا درست شده. فیلمهاشون اینطوریه: طرف هی داره تو جنگل های های کنان میدود.

فیلم پس از باران تولید کردن با حمله واضح رسانه داخلی به اسامی امامی، طوری که بسیاری از اسمهای امامی تا قبل از آن مهجور مانده بودند، بیشتر مهجور شدن. امروز، طرف از اسم محسن خوشش می‌آید ولی اسم نیکو را باید روی فرزندش بگذارد. مگر چه باشد که به خاطر مسائلی همان محسن را اسم بگذارد. جاییکه باید چند زبان بین‌المللی یاد بگیریم و به هم احترام بگذاریم، حتی اسم گذاری‌های خودمان را هم داریم محدود می‌کنیم، یادگیری زبان‌های دیگر، پیشینه ورود آن‌ها به زبان و فرهنگ پیشکش. از نظر فرهنگی، هم که خیلی وقت است دچار برهنگی شده‌ایم.

اما پس از فروپاشی نظام خان خانی در دوره انقلاب سفید شاه. نوبت رسید به حذف نظام کسبه شهری.

کسبه نظامی شاگردی در سطح شهر داشتند. این‌ها برای خودشان در نظام اسلامی مستقل بودند. کسی که شاگرد کارگاه ماشین‌سازی بود، پس از چند سال شاگردی به راحتی ضمن اخذ اعتبار، خودش صاحب کارگاه ماشین‌سازی می‌شد.

برای تخریب این استقلال، نیاز به زمان زیادی بود. آن را هم با کمک دانشگاه و معلم‌ها حذف کردند. در ایران، دلیل اینکه انقدر راحت با هر شایعه‌ای وضع کشور دچار تنش میشه، دلیلش هر روز وابستگی بیشتر به غرب استعمارگره.

امروز، طرف میره دکترای تولید یک ماشین الکترونیکی می‌گیره، اصلا اعتباری نداره که کسی بخواد ازش چهار تا سیم و پیچ لحیم شده بخره، چه برسه به اینکه بتونه با مثلا یک کارگاه اجاره‌ای از بابت فروش جنس‌هاش پول دربیاره. خیلی هنر کرده باشه میگه من جوشکارم، ولی بدونید مثلا من مخترع بخاری گازی بهینه شده هم هستم. شغل هنری هم شغل دومش تو خونه نهایتش باشه، بخور نمیر زنده بمونه.

جرج اورول، نویسنده کتاب مزرعه حیوانات، در کتاب 1984 سال‌ها پیش نوشت که هر وزارت خانه‌ای درست شده که کارش برعکس اون چیزی هست که باید باشه. هرچی نگاه میکنیم، هم عینا همین رو در زندگی می‌بینیم. مثلا وزارت کار، کارش بیکار کردن آدمهاست. اولین کسی که از تحریم‌ها تاثیر میگیره همین وزارت کاره. قبلا هم توپش رو پر آماده داره؛ جمعیت زیاد شده، جوونها تحت تاثیر بحران اقتصادی قرار گرفتن، جامعه هم با طیف وسیعی از خواستها، نیازها و انتظارات اینها مواجه شده. وزارت میراث فرهنگی، کارش حذف تاثیرات فرهنگیه که از آنچه که وزارتخانه چی ها نمیخواستن بمونه. از دوره ناصرالدین شاه که این وزارت خانه آمده بسیاری از نسخ خطی و کتاب‌های ما حذف شده اند. نسخه های خطی داریم که اسمشان در تاریخ به عنوان مرجع آمده، ولی الآن دیگر نیستند.

بسیاری از بناهای تاریخی بعد از تاسیس این وزارت خانه نابود شده اند. الآن هم روزی نیست که به اسم توسعه شهری و مترو، با تخریب آثار باستانی مواجه نباشیم.

مثلا وزارت دفاع داریم، در واقع اسمش وزارت جنگه. گره هایی رو گذاشته ان که اگر با دیپلماسی نخوان حلشون کنن با جنگ حلشون کنن.

دیگه همینطور برین بالا. وزارت علوم کارش حذف علمه. وزارت آموزش و پرورش کارش حذف آموزش و پرورشه. همینطور نگاه کنید کارشون عکس اون چیزیه که باید انجام بدن.

دیگه حالا اینها رو جورج اورول 1950 نوشته، همون موقع هم جوون مرگ میشه، ولی نگاه کنید همین ایران ما هم از همون اصول اون کتاب‌های رمان داره پیروی میکنه. نتیجه هم همینه که می‌بینیم. اینها نیومدن که برای ما یک نظام درست اسلامی بسازن. اومدن از متحدان غربی و از برنامه‌های اونها یک الگو بگیرن، و پول ها رو به جیب بزنن بالا بشینن.

طرف رفته بهش رای دادیم. میره ترکیه کی یک چندتایی از صفر پول ملی حذف کنه. این کی، ما رو به فنا داد. پولمون که چه عرض کنم. میگن بیت کوین با کامپیوتر کوآنتومی استخراج میشه. میرن چین، یک هفتاد هشتاد نفری میشن، میگن رفتیم الآن همه چیزهای کامپیوتر کوآنتومی تون رو بدین به ما هفتاد نفر. دیگه حله. معلوم هم نمیشه دیگه دقیقا چی کار کردن. کسی هم پاسخگو نیست. فقط معلوم میشه، که دکترای کامپیوتر تو ایران نمیتونسته کامپیوتر کوآنتومی یاد بگیره. باید میرفته کشکش رو بسابه!

طرف میاد، یک دقیقه جلوی تلویزیون میگه، زلزله، جاده سازی و عشایر. باید خودت بفهمی دیگه خسته میشه بگه میخوایم چهار نفر عشایر دیگه رو هم که ممکنه مونده باشن با دست خودمن خفه و حذف کنیم.

من بخوام همینطور بشمرم تا ثریا میره، این حذف و حذوف کارگزاران دولتی. خیلی سرشون شلوغه. باید سه کار رو دنبال کنند:

1- حذف نظام روستایی و عشایری و

2- حذف نظام حکومت ملوک الطوایفی و خان‌خانی

3- حذف نظام کسبه بازار

اگر ذره‌ای از این ها مانده باشد. هنوز مونده؟ دریاچه ها؟ باشه مال چین.

خروج ارز از کشور؟ باشه، کلی ماینر و دلال فارکس

شیلات و صید ماهی؟ باشه، صید ترال و گرونی ماهی.

انقدر هم زیادن. بعد میری خود چین نگاه میکنی انقدر صنعتی شده که نمیدونی بگی اول آمریکا یا اول چین. میگه شهرهای زیر سه میلیون نباید برج بسازن. نمونه نقضش رو فقط بیاین تو همین مشهد خودمون ببینید. جمعیت میگن سه و نیم میلیونه. ببینید فقط بالای کوهها چقدر برج ساخته ان. اون برجهای کنار هم رو حذف کنید و آمار بگیرین چقدر برج و خانه ساخته ان. برای ما شغل درست کرده ان. صاحبخونه که نمیشیم. هرقدر هم مدرک و دکترا بگیریم باید آخرش نخود لوبیا بهترین شغلمونه. اون وقت فقط هی نگاه کنیم کی بساز بفروش ها میخوان کوچه سرنانوایی رو بزرگراه کنن، کی باغ کنار بیمارستان رو زیرگذر کنن و کی خونه بغلی و برج بالای کوه رو بالاتر ببرن. اینه نظام اسلامی ما.