سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازی جدی الکلی در ایران

نمونه بازی الکلی

چیزی حدود ده سال و بیشتره که یک الکلی من رو گشته پیدا کرده بازی جدی الکلی رو رویم بره! با ویروس و هر امکاناتی که در اختیارش قرار بدن این کار رو میکنه. منهم امکاناتم قوی نبود، و به یک سری معتمد که امکانات خوبی برای تحقیق داشتن اعتماد کردم تا نقش آزار بیننده رو در این بازی برم. بازی الکلی چهار بازیکن داره. یکیش آزارگره. یکی معتمده، چند نفر هالو میخواد و یکی هم که باید آزار ببینه. من رو الکلی آزارگر به عنوان آزار بیننده انتخاب کرده. 

این وسط چند نفر نقش معتمد رو بازی کرده باشن خوبه؟ عمو، عمه، خاله، دایی! استاد و کارمند دانشگاه در محیط خارج از خانه و فضای اعضای نزدیک به خانواده! تعداد زیادی نقش معتمد را با امکانات زیادی که مدرسه، دانشگاه، روزنامه و صداسیما در اختیارشون قرار میداد بازی کردن! خوبه همه معتمد هالو باشن؟ چند نفر خوب و دلسوز میمونن؟! ویدئو گرفتم مرده صاف صاف میره رو گردن زنه تو مراسم عروسی! همه هالو، فقط یک نفر  دلسوز بلند میشه عروسه رو که وسط زمین پهن کرده جمع کنه! نقش هالو رو که خیلی ها راحت بازی میکنن!
بازی هالوها و معتمدین برا دو میلیون دختر جوان دهه شصتی نتیجه اش بهتر از این نمیشه! دیگه یکی میخواد یک سادیسمی رو بکنه رئیس جمهور، شاید میخوان بدتر از هیتلر به این سرزمین حاکم بشه، و شایدم قراره جنگ بشه! اصلا، همین میشه که دختره با ماشین شوهره میاد در خونه ما داد میزنه ول کن، که یعنی هرکسی از این طریق نکبت ها و هالوها رفت وارد جریان ازدواج شد، بدبخت شد.
کدوم یک از معتمدین برگشتن بگن ببخشید من معتمد خوبی نبودم؟ هیچ کدوم. غرورشون اجازه نمیده! برعکس، درمیان بگن دختره بد بوده! هرکسی سعی میکنه به نوعی دنبال مقصر خارج از بین خودشون میگرده!
پسره هم که از اول قرارش نیاز جنسی نبوده! اومده فقط برای بازی الکلی، ده سال هم هست داره بازی میکنه.
این وسط خوبه حالا یکی بیاد مثلا من رو راهنمایی کنه و بگه پسر الکلی اگر بخواد زنگ میزنه، اگر بخواد بیاد میاد و بعد هم تو از زندگیت لذت ببر! اینه، حاصل زندگی و اعتماد به معتمدین عقربا1

در طی گذشت زمان و کمی زرنگی با داشتن جامعه حامی و دلسوزی واقعی در اطرافیان، بازی الکلی که لو میره، هر کسی که نقش معتمد رو بازی کرد به یک نحوی خودش رو تبرئه میکنه. پسر الکلی که باخته هیچ. بقیه که نقش معتمد رو بازی میکردن چه میکنن؟ هرکی بنوعی موثق بودن خودشو سعی میکنه ثابت کنه! بابای پسره ویدئویی از  بچه چهار ساله نشون میده که با خوشحالی میگه به مقام توله سگی رسیده! خاله بدون روسری میره علی بن مهزیار و کلی ازش صداسیما فیلم میگیرن که خواهر شهیدو ببینید چطور حرم رو مشعوف کرده! عمه از همه جالبتر، پا میشه میاد امام رضا. فرهنگیه و هزینه کردش اصلا رو دوشش نیست! میاد یک مدرسه ای چیزی بعنوان هتل میگیره و  4 نفر از خودش ساده تر رو پیدا میکنه، کف دستش رو خراش میده و وقتی تو دستشویی جیغ کوتاه زد تا همه دورش جمع بشن میگه ببینید این دختره که الآن آخر همه تون اومد ببینه چی شده، دست منو خراش داده! جن داره، یعنی این!

 

 

________________

1- سختی ها میگذره ... ولی هیچ وقت آدم یادش نمیره کیا همراهیش کردن، و کیا دویدن رفتن که نبینن...